حس نویسی
سلام
دو سه ماهی میشه دیگه به وبم (وبمون) سر نزدم!
خب اتفاقای خیلی زیادی افتاد
هم ناراحت شدیم هم خوشحال دوس داشتم الان همه
اون هارو می نوشتم اما خب...بیاد آوردن خاطرات کمی تلخه!
تازه فکر می کردم همه چیز داره آروم آروم درست میشه ما حدسم غلط بود
اما امیدمون پا برجاست هرچی باشه من دیگه کم کم یه مرد شدم!
چه واژهی پر ابهامی یه مرد...یه روز میام وهمه چیز رو می نویسم
همه این دوماه رو...فقط تا اون روز که زیاد بهش نمونده می خوام بگم:
پریا همیشه همیشه باهات می مونم من قول دادم
برای گرمی دلم تو این روزا کمی بخند....
دوست دارم